کد مطلب:172906 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:250

ضرورت و اهمیت پرداختن به موضوع
گذشته چراغ راه آینده است. گذشته را باید آیینه ی فرداها كرد، تا اشتباهات و لغزش های پیشینیان تكرار نشود. قرآن مجید می فرماید:

فاعتبروا یا اولی الابصار [1] .

ای صاحبان بصیرت [از این ماجراها] عبرت بگیرید.

كسی كه عبرت آموزی اش بیشتر باشد، لغزش هایش كمتر است.حضرت علی علیه السلام در نامه ی 69 نهج البلاغه، به یكی از دوستانش می فرماید:

و اعتبر بما مضی من الدنیا لما بقی منها؛ فان بضعها یشبه بعضا و آخرها لاحق باولها؛

از گذشته ی دنیا، آینده اش را چراغ عبرتی ساز؛ چرا كه پاره های تاریخ با یكدیگر همانندند و در نهایت، پایانش به آغازش می پیوندد.

هر كس كه از پیشینیان عبرت می آموزد، در حقیقت به نوعی در میان آنها زندگی كرده است. باید حوادث تاریخی به ویژه حادثه عاشورا را از این منظر بررسی كنیم، عوامل و زمینه های آن را بیابیم و تلاش كنیم كه


همچون آنان در باتلاق ضلالت و گمراهی نیفتیم. رهبر معظم انقلاب نیز به همین مطلب اشاره دارند:

جا دارد اگر ملت اسلام فكر كند كه چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله كار كشور اسلامی به جایی رسیده باشد كه همین مردم مسلمان، از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضی شان، قاری شان در كوفه و كربلا جمع بشوند و جگر گوشه ی همین پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاك و خون بكشند؟! آدم باید به فكر فروبرود كه چرا این طوری شد؟ كار به جایی برسد كه جلو چشم مردم، حرم پیامبر را در كوچه و بازار بیاورند و به آنها تهمت خارجی بزنند؟ [2] .

تاریخ، شرح زندگی انسان هاست، جوامع انسانی نیز تابع اصول و قواعدی است كه در هر دوره با حصول شرایطش، قابل تكرار است، زندگی انسان ها در ادوار مختلف، گرچه اشكال منحصر به فردی از نظر فرهنگ، حكومت، اقتصاد، جمعیت، قدرت و... دارد، اما از نظر سنت های تاریخی حاكم بر رفتار و اعمال اجتماعی، سراسر شباهت و همانندی است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: از حال فرزندان اسماعیل و فرزندان یعقوب عبرت گیرید كه چقدر حالات ( ملت ها ) مشابه و صفات و افعالشان شبیه یكدیگر است. [3] .

شیوه ی حركت تاریخ سازان در مقاطع مختلف بسیار حایز اهمیت است. در یك تقسیم بندی كلی، تاریخ سازان به دو گروه خواص و عوام، پیشرو و دنباله رو، اهل تفكر و تحقیق و تحلیلگر و آنان كه اهل تحلیل و تحقیق نیستند تقسیم می شوند، گروه عوام در رخدادهای


اجتماعی قدرت تحلیل و درك مسایل را ندارند و چون موج بر اثر وزش باد، به سمتی حركت می كنند. به سرعت نظام حاكم بر جوامع را می پذیرند و رنگ عوض می كنند و صرفا مقلد و دنباله رو هستند.

گروه دوم، رفتار و اعمال خود را براساس تحقیق و آگاهی انتخاب می كنند، جهت انتخاب مسیر و علت آن را می دانند، بر آن اساس مطالعه و تصمیم گیری می كنند و كمتر تابع تبلیغات هستند. این گروه در حقیقت حوادث را خلق می كنند و دسته ی اول را مطابق میل خود وارد عمل می كنند. در اصطلاح جامعه شناسانه به این عمل «هنجار آوری» می گویند. اصولا برخی از هنجارها و ارزش ها وارد گروه و جامعه می شوند و افراد بدون آن كه واقف باشند از آنها پیروی می كنند.

هنجارها (Norms) تعیین كننده ی بایدها و نبایدهای رفتار اجتماعی افراد است و طبق قواعد برخاسته از آداب و رسوم و سنت های هر جامعه، به صورت گفتار و رفتار، از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. هنجار آوران كسانی هستند كه از نظر اعضای جامعه ارزشمند محسوب می شوند.

البته فرایند انتشار و تبدیل یك پدیده به هنجار طبعا یكباره و با یك سرعت در مورد همه ی پدیده ها انجام نمی گیرد. اعضای جامعه نسبت به پدیده های جدید عكس العمل متفاوت نشان می دهند. «نوآورها» كسانی هستند كه پدیده ها را وارد جامعه می كنند. به این افراد، گروه های مرجع (Reference Group) می گویند كه به عنوان الگو و تیب ایده آل ( نمونه ی آرمانی ) مطرح اند. افراد و گروه های دیگر در پی گروه های مرجع، ارزش ها و هنجارها را برای خود تنظیم و جذب می سازند.

بنابراین، خواص در عوام تأثیر می گذارند. پیدایش صفت جدید كه


در آغاز جنبه ی فردی و اختصاصی دارد، رفته رفته تعمیم یافته، جزو صفات اساسی نوع قرار می گیرد، به طوری كه فرد در قضاوت و در اعمال خود از آن الهام می گیرد و آن را مبنای داوری قرار می دهد.

كسانی كه یك پدیده را وارد جامعه می كنند عموما افرادی با وضعیت علمی، اقتصادی و آموزشی بهترند كه اگر بین هنجار آور، اعضای جامعه و مسأله یا پدیده ای كه می خواهد در بین مردم اشاعه دهد، رابطه ی مثبت برقرار شود، در آن صورت سریعا پدیده به هنجار تبدیل می شود. میزان تأثیر پذیری به نوع اعضای جامعه بستگی دارد؛ بعضی از افراد جامعه را «زور پذیرها» (Early Adopters) تشكیل می دهند. آنها كسانی هستند كه از نظر ویژگی ها به نوآوران شباهت دارند و در پی كسب احترامند.

گروه دیگر «اكثریت زود» (Early Adopters) هستند كه عده ی نسبتا زیادی از اعضای گروه یا جامعه را تشكیل می دهند كه پدیده ی جدید را تشخیص می دهند و تقریبا خیلی زود از آن پیروی می كنند.

گروه دیگر «اكثریت دیر» (Late Majority) هستند كه شكاك و نسبتا دیر باورند. آنها در پذیرش هنجارهای جدید تأمل می كنند و به كندی جلو می روند، اما با اندكی تأخیر هنجار جدید را می پذیرند و به آن عمل می كنند.

گروه دیگر نیز «دیر پذیرها» (Laggards) هستند كه افرادی پایبند سنت ها هستند و مایل نیستند به آسانی به هنجارها و روش های جدید روی بیاورند.

با این توضیح، در روند تبدیل ارزش ها می توان گفت:

1. ابتدا یك پدیده برای تعداد كمی از اعضای جامعه «نوآورها» باارزش می شود. دراین حال مسیر انتشار از بالا به پایین صورت


می گیرد.

2. سپس «زود پذیرها» كه از نظر شرایط نزدیك نوآوران هستند، به آن رفتار عمل می كنند، آن گاه كه چرخه ی انتشار به طور خودكار به راه می افتد و مانند توده ی بهمن به تدریج همه اعضای جامعه را در برمی گیرد. در حقیقت زود پذیرها موتور مبدل پدیده به هنجارند كه به آنها «پیروی كنندگان اولیه» نیز می گویند.

3. بعد از شروع حركت هنجاری، ابتدا «اكثریت زود» و سپس «اكثریت دیر» برای عقب نماندن از پدیده ای كه در حال تبدیل شدن به هنجار است پیروی می كنند. [4] .

بنابراین، از دیدگاه جامعه شناسی همواره خواص در عوام تأثیر می گذارند و صفت های جدیدی كه در آغاز جنبه ی فردی و اختصاصی دارد رفته رفته تعمیم یافته، جزو صفت های اساسی نوع قرار می گیرد. در تقسیم بندی این دو جریان اجتماعی مقام معظم رهبری می فرماید:

به جهات بشری كه نگاه می كنید، در هر جامعه ای، در هر شهری، در هر كشوری، با یك دید، با یك نگاه، با یك پرسش، مردم به دو قسم تقسیم می شوند: یك قسم كسانی كه از روی تفكر و فهمیدگی و آگاهی تصمیم می گیرند، اسمشان را بگذاریم «خواص» ؛ یك قسم هم كسانی هستند كه به دنبال این نیستند كه ببینند چه راهی درست است، چه حركتی صحیح است تا بفهمند، بسنجند، تحلیل كنند، درك كنند؛ می بینند جو این جوری است، دنبال آن جو حركت می كنند. اسم اینها را هم بگذاریم «عوام» . پس جامعه را می شود تقسیم كرد به خواص و عوام. [5] .


از خواص طرفدار حق كه در دل جامعه ی موحدان قرار دارند و الگوی راه و مرجع حركت توده ها هستند، گروهی در مقابل دنیا و مظاهر فریبنده ی آن مقاومت و پایداری می كنند، اما گروه دیگری از خواص طرفدار حق به رغم شناخت حق و باطل، در مقابل زرق و برق دنیا فریب می خورند.

با توجه به مرجع بودن خواص، اهمیت آنها از هر جهت روشن است. اگر اهل تفكر و تحلیل به موقع حركت كنند، پشتیبانی كنند، صحنه را در اختیار داشته باشند، گروه های عوام نیز دنباله رو آنان خواهند بود. الگو بودن خواص در همه ی ابعاد فكری و گفتاری و رفتار فردی و اجتماعی متصور است و مجموعه ی این ویژگی هاست كه حركت آفرین و جهت بخش است. از همین رو، اهمیت شناخت این گروه و نقش آنان در لحظه های حساس تاریخی محسوس است. مقام معظم رهبری در این باره می فرماید:

از هر طرف كه شروع كنید، می رسید به خواص، تصمیم گیری خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه ی لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظه ی لازم، اینها هست كه تاریخ را نجات می دهد، ارزش ها را نجات می دهد، ارزش ها را حفظ می كند. در لحظه ی لازم باید حركت لازم را انجام داد. اگر گذاشتید وقت گذشت، دیگر فایده ندارد. [6] .

در مطالعه ی تاریخ این دو گروه، معرفی مصادیق خواص در برهه های حساس و سرنوشت ساز تاریخ حایز اهمیت است. شناخت آنها راه تجربه و عبرت گیری را آماده می كند و انسان های آگاه را با وظایفشان آشناتر


می سازد. از آن مهم تر بررسی وشناخت وظایف خواص در هر دوره و مقطع تاریخی است.

خواص، چگونه باید نقش آفرینی كنند؟ با چه تمهیداتی باعث می شود اسیر دنیا و زرق و برق آن نگردند؟

این نوشتار، تا حدودی به شناخت نمونه های تاریخی و عمل خواص و پیامد این اعمال در حیات سیاسی و اجتماعی نظر دارد، باشد كه تأثیری در تثبیت جهت گیری های درست امت اسلامی و دگرگونی های تاریخ اسلامی داشته باشد.

باید دانست كه در بررسی عوامل و شرایط دگرگونی های اجتماعی، برخی تأثیر بیشتری دارند. از جمله ی این عوامل، نقش انسانی هایی است كه با تصمیمات و كنش خود سرنوشت جوامع را رقم می زنند. در این خصوص نقش جنبش های اجتماعی، رهبران، نخبگان، دانشمندان، مدیران سازمان ها، حامیان فرهنگی، روشنفكران، پشتیبانان مالی، متخصصان، برنامه ریزان، احزاب، زنان و جوانان نیز مورد توجه است، اما در بین این كارگزاران، نقش نخبگان در جامعه بیش از دیگران مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته و به مكتبی در جامعه شناسی تبدیل شده است.

تقسیم بندی كارگزاران اجتماعی به دو دسته ی خواص و عوام و بررسی كنش اجتماعی آنها و تعامل بین خواص و توده های مردم، موضوعی است كه از سوی مقام معظم رهبری به بحث گذاشته شده است.

بحث نخبگان در محیط غیر دینی غرب شكل گرفته و با وجود شباهت های ظاهری با موضوع خواص، تفاوت های اساسی با این موضوع دارد كه این تفاوت ناشی از ساختار سیاسی - اجتماعی جوامع


غیر دینی و مبانی نظریه های جامعه شناسی سیاسی آنهاست. این مبنا، وجهه ی همت نخبگان را تلاش در جهت كسب قدرت و حاكمیت و به دست آوردن پایگاه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی قرار داده است. این بینش با تفكر اسلامی تفاوت ماهوی دارد. مؤلفه ها و ویژگی ها، شرایط اجتماعی، نظام ارزشی و اهداف متعالی - كه در اسلام از حیث سیاسی مطرح است - خواص درون خود را از نخبگان غربی متمایز می سازد. آنها به دنبال به دست آوردن قدرت و حفظ آن هستند، در حالی كه این خصیصه گناه نابخشودنی خواص جامعه اسلامی شمرده می شود. مبارزه ی شدید اسلام با ریاست طلبی، زر اندوزی و نكوهش احترام به ثروتمندان در همین ساحت قابل تفسیر است و جای بحث و بررسی بسیار دارد.


[1] حشر (59) آيه ي 2.

[2] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[3] نهج البلاغه، خطبه ي 192.

[4] آناتومي جامعه، دكتر رفيع پور، ص 503.

[5] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[6] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.